ایران در کتاب مقدس

کوروش پادشاه پارس، چنین می‌فرماید: ”یهوه خدای آسمانها، همۀ ممالک زمین را به من داده است، و مرا مأمور فرموده تا در اورشلیم که در یهوداست، خانه‌ای برای او بسازم. از تمامی قوم او، هر یک از شما که برود

 یهوه خدایش همراه او باشد

تواریخ ۲-۳۶

آمدن مجوسیان از مشرق زمین

 

متی ۲-۱،۲

عیسی در زمان زمامداری هیرودیس پادشاه، در بیت‌لحم یهودیه تولّد یافت. پس از تولّد او مجوسیانی از مشرق زمین به اورشلیم آمده پرسیدند
 «كجاست آن نوزاد که پادشاه یهود است؟ ما طلوع ستارهٔ او را دیده و برای پرستش او آمده‌ایم»

متی ۷-۱۲،۲

پس هیرودیس مُغان را در نهان نزد خود فرا خواند و زمانِ دقیقِ ظهور ستاره را از ایشان جویا شد. ۸سپس آنان را به بِیت‌لِحِم روانه کرده، بدیشان گفت: «بروید و دربارۀ آن کودک به‌دقّت تحقیق کنید. چون او را یافتید، مرا آگاه سازید تا من نیز آمده، سَجده‌اش کنم.» ۹ایشان پس از شنیدن سخنان پادشاه، روانه شدند. و هان ستاره‌ای که در مشرق دیده بودند، پیشاپیش آنها می‌رفت تا سرانجام بر فراز مکانی که کودک بود، بازایستاد. ۱۰ایشان با دیدن ستاره بی‌نهایت شاد شدند. ۱۱چون به خانه درآمدند و کودک را با مادرش مریم دیدند، روی بر زمین نهاده، آن کودک را پرستش نمودند. سپس صندوقچه‌های خود را گشودند و هدیه‌هایی از طلا و کُندُر و مُر به وی پیشکش کردند. ۱۲و چون در خواب هشدار یافتند که نزد هیرودیس بازنگردند، از راهی دیگر رهسپار دیار خود شدند

 

مستند ستاره بیت لحم به زبان فارسی

این مستند تحقیقی است در خصوص اثبات وجود ستاره بیت لحم در زمان تولد مسیح

https://www.mp4.ir/Video?Watch=37086-274602975

 

 

برگزیدۀ خدا، کوروش

اشعیا ۴۵

۱

این است آنچه خداوند به مرد مسح‌شدۀ خود می‌گوید

به کوروش، که دست راستش را گرفتم تا قومها را در برابرش به زانو درآورم، و توان ایستادگی را از آنان سلب کنم، تا درها را در برابرش بگشایم و دروازه‌ها دیگر بسته نشوند

۲

من پیش روی تو خواهم خرامید، و بلندیها را هموار خواهم کرد؛ دروازه‌های برنجین را در هم خواهم شکست وپشت‌بندهای آهنین را خواهم بُرید

۳

گنجهای نهان در تاریکی را به تو خواهم بخشید، و خزائن پنهان در جایهای مخفی را از آنِ تو خواهم ساخت.تا بدانی که من یهوه، خدای اسرائیل، هستم، که تو را به نام می‌خوانم

۴

به‌خاطر خدمتگزارم یعقوب، و برگزیده‌ام اسرائیل است که تو را به نام می‌خوانم و لقبی پرافتخار به تو می‌بخشم، اگرچه مرا نمی‌شناسی

۵

من یهوه هستم و دیگری نیست؛ به‌جز من خدایی نیست. اگرچه مرا نمی‌شناسی، تو را تجهیز خواهم کرد

نابودی کامل بابِل

ارمیا ۵۱

۱۱

تیرها را تیز کنید! سپرها را به دست گیرید

خداوند روحِ پادشاهان ماد را برانگیخته است، زیرا قصد وی برای بابِل، نابودی آن است؛ این است انتقام خداوند، انتقام به جهت معبدش

اشعیا ۴۴

۲۸

آن که دربارۀ کوروش می‌گوید: ”او شبان من است،و تمامی خشنودی مرا به جا خواهد آورد“.و آن که دربارۀ اورشلیم می‌گوید: ”بنا خواهد شد“، و در خصوص معبد که: بنیادت نهاده خواهد گشت

اشعیا ۴۵

۱۲

منم که زمین را ساختم و انسان را بر آن آفریدم؛ دستان من بود که آسمانها را گسترانید، و تمامی لشکریان آسمان را من فرمان دادم

۱۳

من کوروش را برای اجرای عدالتم برانگیخته‌‌ام، و راههایش را جملگی راست خواهم گردانید. او شهر مرا بنا خواهد کرد، و اسیرانم را آزاد خواهد ساخت، اما نه برای دستمزد یا پاداش

دانیال در چاه شیران داریوش

دانیال ۶ :۱-۶

داریوش مصلحت دانست که صد و بیست ساتْراپ بر مملکت بگمارد تا بر تمامی مملکت باشند ۲و بر آنها نیز سه وزیر، که یکی از آنها دانیال بود، تا ساتْراپها به ایشان حساب دهند و ضرری به پادشاه نرسد. ۳باری، این دانیال بر سایر وزیران و ساتْراپها پیشی گرفت چراکه روحی برتر در او بود، چندان که پادشاه بر آن شد تا وی را بر همۀ مملکت بگمارد. ۴از این رو وزیران و ساتْراپها بهانه می‌جستند تا در امور سلطنت شکایتی بر دانیال بیاورند، اما نتوانستند هیچ سبب یا فسادی بیابند، زیرا او امین بود و هیچ اِهمال یا فسادی در او یافت نمی‌شد. ۵پس آن مردان گفتند: <<در این دانیال هیچ عیبی نخواهیم یافت، مگر اینکه در خصوص شریعت خدایش در او عیبی بیابیم>>.۶آنگاه وزیران و ساتْراپها گرد آمدند و نزد پادشاه رفته، چنین گفتند: <<داریوشِ پادشاه تا به ابد زنده بماند

دانیال ۶ :۷-۱۴

وزیرانِ مملکت و رئیسان و ساتْراپها و مشاوران و حاکمان همگی به توافق رسیده‌اند که پادشاه حکمی برقرار کند و قدغنِ اکید نماید که هر کس در سی روز آینده از خدا یا انسانی جز تو، پادشاها، مسئلت کند، در چاه شیران افکنده شود. ۸پس پادشاها، اکنون قدغن را برقرار کن و نوشته را امضا فرما تا بنا بر قانون مادها و پارس‌ها که فسخ‌ناپذیر است، تغییر نیابد.>> ۹بنابراین داریوش پادشاه نوشته و قدغن را امضا کرد

دانیال ۶ :۱۴-۱۹

پادشاه چون این سخن را شنید، بر خویشتن بس خشمگین شد و عزم نمود تا دانیال را رهایی بخشد و تا غروب آفتاب برای رهانیدن او می‌کوشید. ۱۵آنگاه آن اشخاص نزد پادشاه گرد آمده، او را گفتند: <<پادشاها، بدان که قانون مادها و پارس‌ها این است که هیچ قدغن یا حکمی که پادشاه برقرار کند، تغییر نیابد>> ۱۶پس به فرمان پادشاه دانیال را آوردند و در چاه شیران افکندند. پادشاه به دانیال گفت: <<باشد که خدای تو که پیوسته عبادتش می‌کنی، تو را رهایی بخشد!>> ۱۷آنگاه تخته‌سنگی آورده، بر دهانۀ چاه نهادند و شاه آن را با انگشتری خود و نیز با انگشتری اُمرایش مُهر کرد تا آن امر دربارۀ دانیال تغییر نیابد. ۱۸سپس پادشاه به کاخ خود بازگشته، شب را به روزه گذرانید و اسباب عیش به حضورش نیاوردند و خواب به چشمانش راه نیافت

دانیال ۶ :۱۹-۲۷

پادشاه بامدادان به هنگام سپیده‌دم برخاست و شتابان به چاه شیران رفت. ۲۰همین که نزدیک چاهی که دانیال در آن بود رسید، با آوازی اندوهناک ندا در داد و دانیال را خطاب کرده، گفت: <<ای دانیال، ای خادم خدای زنده، آیا خدایت که پیوسته او را عبادت می‌کنی توانسته است تو را از دهان شیران برهاند؟>> ۲۱دانیال پاسخ داد: <<پادشاه تا به ابد زنده بماند! ۲۲خدای من فرشتۀ خود را فرستاده، دهان شیران را بست تا آسیبی به من نرسانند، از آن رو که به حضور وی گناهی در من یافت نشد و در پیشگاه تو نیز پادشاها، خطایی از من سر نزده است>> ۲۳آنگاه پادشاه بی‌نهایت شادمان شد و فرمان داد تا دانیال را از چاه برآورند. پس دانیال را از چاه برآوردند و هیچ آسیبی به او نرسیده بود، زیرا بر خدای خود توکل کرده بود. ۲۴به فرمان پادشاه، آن اشخاص را که بر دانیال شکایت برده بودند، آوردند و ایشان را با زنان و فرزندانشان به چاه شیران افکندند. هنوز به ته چاه نرسیده بودند که شیران بر آنان چیره شده، همۀ استخوانهایشان را خرد کردند. ۲۵آنگاه داریوشِ پادشاه به همۀ قومها و ملتها و زبانهایی که در تمامی آن سرزمین ساکن بودند، چنین نوشت: <<سلامتی شما افزون باد۲۶من حکم می‌کنم که در سرتاسر قلمرو سلطنتم، مردم می‌باید به حضور خدای دانیال لرزان و ترسان باشند،زیرا اوست خدای زنده،و تا به ابد پاینده؛پادشاهی او بی‌زوال است، و سلطنتش بی‌انتها. ۲۷اوست که می‌رهاند و نجات می‌بخشد، و در آسمان و بر زمین آیات و معجزات به ظهور می‌آورد.هم‌اوست که دانیال را از چنگ شیران رهانیده است

فرمان خشایارشاه در حمایت از یهودیان

استر ۸-۱:۸

در آن روز، خشایارشای پادشاه خانه هامان، دشمنِ یهودیان را به شهبانو اِستر بخشید. و مُردِخای به پیشگاه پادشاه راه یافت، زیرا اِستر پادشاه را از نسبتی که با مُردِخای داشت آگاه کرده بود. ۲پادشاه انگشتری خود را که از هامان باز پس گرفته بود، به در آورد و آن را به مُردِخای داد، و اِستر مُردِخای را بر خانۀ هامان گماشت.۳اِستر بار دیگر با پادشاه سخن گفت و به پاهای وی افتاده، بگریست و به او التماس کرد که قصد شوم هامانِ اَجاجی و دسیسه‌ای را که علیه یهودیان چیده بود، باطل کند. ۴آنگاه پادشاه چوگان زرّین را به سوی اِستر دراز کرد و اِستر برخاسته، در برابر پادشاه بایستاد، ۵و گفت: «اگر پادشاه را پسند آید و اگر بر من نظر لطف دارد، و مصلحت چنین بیند، و اگر از من خرسند باشد، حکمی نگاشته شود تا نامه‌هایی را که هامان اَجاجی پسر هَمِداتا تدبیر کرده و آنها را برای هلاکت یهودیان که در همۀ ولایتهای پادشاه هستند، نوشته است، باطل کند. ۶زیرا من چگونه می‌توانم شاهد مصیبتی باشم که دامنگیر قوم من می‌شود؟ چگونه می‌توانم نابودی خویشانم را بنگرم؟»۷آنگاه خشایارشاه پادشاه به شهبانو اِستر و مُردِخای یهودی گفت: «اینک خانۀ هامان را به اِستر بخشیده‌ام، و خودِ او را که قصد دست‌درازی بر یهودیان داشت، بر دار کرده‌اند. ۸اکنون چنانکه خود صلاح می‌بینید به نام پادشاه نامه‌ای در خصوص یهودیان بنویسید و آن را با انگشتری پادشاه مهر کنید، زیرا حکمی که به نام پادشاه نوشته شود و به انگشتری وی مهر گردد، فسخ‌ناپذیر است

 

داوری بر عیلام

ارمیا ۴۹

۳۴

کلام خداوند دربارۀ عیلام که در آغاز سلطنت صِدِقیا پادشاه یهودا بر اِرمیای نبی نازل شد

۳۵

خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: «هان من کمان عیلام را که مایۀ قوّت ایشان است، خواهم شکست

۳۶

چهار باد از چهار گوشۀ آسمان بر عیلام خواهم وزانید، و ایشان را به سوی هر یک از این بادها خواهم پراکند، چندان که هیچ قومی نباشد که پراکندگانِ عیلام نزد آنها نرفته باشند

۳۷

من مردمان عیلام را در برابر دشمنانشان و به حضور آنان که قصد جان ایشان دارند، به وحشت خواهم افکند. و خداوند می‌گوید که من بلا، یعنی خشم آتشین خود را بر ایشان خواهم آورد، و شمشیر را از پی ایشان خواهم فرستاد، تا ایشان را به‌تمامی هلاک کنم

۳۸

و خداوند می‌فرماید: من تخت خود را در عیلام بر پا خواهم کرد، و پادشاهان و صاحبمنصبان را از آنجا نابود خواهم ساخت

۳۹

اما در ایام آخر، سعادت را به عیلام باز خواهم گردانید؛>> این است فرمودۀ خداوند>>